مادربزرگم را صدایش میکنیم مامانی؛ عزیزترین و جوانترین و سرزندهترین مامانی دنیا. چند وقت پیش سرطان گرفت. هیچکداممان باورمان نمیشد که مامانی سرطان بگیرد. مامانی سالم و سرحال که امکان نداشت ماهی یکبار د, ...ادامه مطلب
اگر اسمها جنسیت نداشتند، اگر مثلا میشد پسری را سپیده نام گذاشت و دختری را آرش صدا کرد، من "امید" بودم. امید بودم و مثل قبلترها، مثل همین روزها، مثل همیشه امید داشتم به روزهای بهتر؛ به لبخندهای پررنگتر؛ به دلهای گرمتر :) , ...ادامه مطلب
مامان نیست. رفته سفر. از رفتنش یک روز هم نمیگذره ولی تعادل خونه بهم ریخته. تلفن مدام زنگ میخوره. آدم های اون طرف خط بهم میگن جای مامانت خالی نباشه. من میخندم و چیزی نمیگم ولی خب واقعیت اینه که جای مامان خالیه. خیلی هم خالیه...,مامان,مامان پز,مامان و من,مامان جون,مامان امید,مامانی,مامان به انگلیسی,مامان تولدت مبارک,مامان بهروز منو زد,مامان باز ...ادامه مطلب